۱۳۸۹ فروردین ۲۶, پنجشنبه

باز هم درباره مفهوم طبقه اجتماعی

برگرفته از روزنامه شرق شماره 801 مورخ 15 سرطان 1385
مفهوم طبقه اجتماعي



نويسنده: دكتر منصور صمدي




همان گونه كه بازاريان بازار مصرف خود را به بخش هاي مختلف تقسيم مي كنند، جامعه شناسان نيز روش هايي را براي توصيف بخش هاي مختلف جامعه در قالب منابع اقتصادي و اجتماعي افراد اختصاص داده اند. كارل ماركس اعتقاد داشت كه موفقيت فرد در جامعه به واسطه ابزار توليد مشخص مي شود؛ برخي افراد از قدرت كنترل بهره مند بوده و از نيروهاي ديگران براي رسيدن به موقعيت ممتاز استفاده مي كنند. افرادي كه فاقد قدرت كنترل بوده و براي بقا متكي به نيروي صرف خود هستند، براي داشتن موقعيت بهتر بايد بيشترين تلاش را به كار ببرند. ماكس وبرعقيده داشت كه درجه بندي افراد در جامعه نمي تواند تنها از يك بعد صورت گيرد. برخي افراد از پرستيژ بالايي برخوردارند، برخي بر قدرت تمركز دارند و برخي از نظر ماديات و ثروت داراي جايگاه خاصي هستند. امروزه واژه طبقه اجتماعي عموماً براي توصيف دسته هاي مختلف افراد در جامعه به كار مي رود. افرادي كه در يك طبقه اجتماعي خاص دسته بندي مي شوند، تقريباً از نقطه نظر اجتماعي يكسان، داراي مشاغل، سبك زندگي و علايق مشابهي هستند. طبقه اجتماعي را مي توان به صورت مجموعه اي از افراد با ويژگي هاي نسبتاً يكسان و دائمي در جامعه كه از نظر مقام و موقعيت، ثروت، تحصيلات، دارايي ها و ارزش ها متفاوت از ديگران هستند تعريف كرد. تمام جوامع داراي يك ساختار سلسله مراتبي هستند كه در آن افراد جامعه به طبقات و لايه هاي مختلفي تقسيم مي شوند و هم عوامل عيني و واقعي و هم عوامل ادراكي بين گروه ها تمايز ايجاد مي كنند. طبقه اجتماعي به موقعيت نسبي افراد در يك سيستم اجتماعي حاصل از نابرابري هاي سيستماتيك اجتماعي اطلاق مي شود. ثروت، قدرت، پرستيژ و مقام بين افراد جوامع هيچ گاه به طور يكسان توزيع نمي شوند. طبقه اجتماعي از نظر تاريخي يك مفهوم بي ثبات بوده است. براي مثال برخي افراد ممكن است به نسبت درآمد خود، به طبقه اجتماعي بالاتري متعلق باشند. اما يك فرد با تحصيلات اندك و دارايي هاي ارثي فراوان ممكن است بالاتر از يك فارغ التحصيل عالي دانشگاه قرار گيرد. لذا اگرچه تحصيلات، درآمد و حرفه سه متغير مهم مشخص كننده طبقه اجتماعي هستند، اما همواره به عنوان شاخص هاي مطلق شناخته نمي شوند. واضح است كه تركيب هاي پيچيده اي از پاداش ها و منافع اجتماعي و فرصت هاي جامعه بر طبقه اجتماعي تاثير مي گذارند. برخي ادعا كرده اند كه ظهور يك طبقه جديد، يعني طبقه افراد با مهارت فني بالا و تحصيلات عالي كه به اطلاعات و تكنولوژي اطلاعات دسترسي دارند، روش تعريف طبقه اجتماعي را تغيير خواهد داد. دانش اطلاعات و دسترسي به آن ممكن است به عنوان يكي از عوامل مشخص كننده موقعيت و طبقه اجتماعي ثروت و دارايي ها را به چالش بطلبد. براي اينكه يك طبقه اجتماعي در جامعه وجود داشته باشد، بايد پنج ويژگي و معيار را دارا باشد: ۱- محدود باشد: بدين معني كه بين هر طبقه اجتماعي محدوده و مرزي وجود داشته باشد، كه هر طبقه را از ديگري مجزا سازد. به عبارت ديگر هر طبقه بايد قوانيني داشته باشد كه مشمول هر فرد در گروه باشد. ۲- نظم يافته باشد: بدين معني كه طبقات مي توانند در قالب معيارهايي همچون پرستيژ و مقام از بالاترين به پايين ترين نظم يابند. ۳- مانعه الجمع باشد: يعني هر فرد مي تواند به يك طبقه اجتماعي تعلق داشته باشد، اگرچه انتقال و حركت از يك طبقه به طبقه ديگر در طول زمان امكان پذير است. ۴- فراگير و جامع باشد: بدين معني كه هر فرد سيستم جامعه با يك طبقه اجتماعي خاص تطابق داشته باشد و هيچ فرد تعريف نشده اي وجود نداشته باشد. ۵- نهايتاً طبقات اجتماعي بايد تاثيرگذار باشند: اين بدين معني است كه بين طبقات مختلف تفاوت هاي رفتاري وجود داشته باشد. درجه بندي هاي مختلفي جهت مشخص كردن طبقات اجتماعي در جامعه بسط داده شده اند: بسته به سيستم طبقه بندي، تعداد دسته ها و طبقات اجتماعي از دو تا ۹ طبقه در نوسان هستند. بدون در نظر گرفتن تعداد طبقات ارائه شده، آنها به گونه اي ترتيب داده شده كه از طبقات بالا شروع شده و به طبقات پايين تر ختم مي شوند. در ارزيابي و اندازه گيري طبقات اجتماعي دو رويكرد اساسي وجود دارد: ۱- استفاده از تركيبي از ابعاد مختلف يا شاخص هاي چندبعدي ۲- استفاده از شاخص تك بعدي يا تك بخشي. شاخص هاي چندبعدي جهت اندازه گيري درجه و مقام كلي يا موقعيت اجتماعي فرد در جامعه طراحي شده اند و شاخص هاي تك بعدي تنها از يك جنبه مقام، موقعيت فرد را مي سنجد و به كارگيري آن آسا ن تر از شاخص چندبعدي است. درآمد، تحصيلات و حرفه معيارهايي هستند كه در ارزيابي موقعيت و مقام اجتماعي بيشترين كاربرد را دارند. از آنجا كه هيچ طيف طبقاتي منحصر به فردي وجود ندارد نمي توان اذعان كرد كه كدام شاخص بهتر است، بلكه انتخاب هر يك از روش ها بستگي به تناسب و ارتباط آن با مسئله مورد نظر دارد. يكي از طرح هاي طبقه بندي اجتماعي كه كاربرد زيادي دارد، شاخص ويژگي هاي مقام وارنر است. شاخص وارنر از چهار متغير حرفه، منبع درآمد، نوع خانه و محل سكونت به عنوان عوامل مشخص كننده طبقه اجتماعي استفاده مي كند. در يك شاخص تركيبي به اين عوامل وزن داده مي شود، به گونه اي كه بر حرفه بيشترين و بر محل سكونت كمترين اهميت و تمركز قائل مي شود.
۱- براساس طبقه برتر- برتر
۲- طبقه پايين تر- برتر
۳- طبقه برتر- متوسط
۴- طبقه پايين تر- متوسط
۵- طبقه برتر- پايين تر
۶- طبقه پايين تر- پايين تر
در جمع بندي كلي و بررسي شاخص هاي مورد استفاده در اين زمينه، يك طرح كلي به دست مي آيد كه براساس آن طبقات اجتماعي مبتني بر مجموعه عوامل، منبع درآمد، نوع خانه محل سكونت، ميزان درآمد خانواده، تحصيلات، خانه هاي همسايگان، شغل همسر (زن)، تحصيلات زن، تعلقات مذهبي و نوع روابط تقسيم بندي مي شوند. تفاوت هاي بين طبقات اجتماعي را مي توان در الگوهاي ارتباطي آنها در نظر گرفت. در يك مطالعه مشخص شد كه افراد مي توانند طبقه اجتماعي شخصي خاص را با شنيدن نوع خواندن وي تشخيص دهند. طبقات اجتماعي در نوع سخن گفتن، اداي اصوات و روان صحبت كردن و حتي نوع كلمات انتخابي نيز با يكديگر تفاوت دارند. افراد طبقات پايين تر از كلمات و جملات صريح تر استفاده مي كنند.



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر